مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار الود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور
عشق
زندگی ، بازی خورشید و سایه است
بازی امید و ناامیدی
من از راه رفتن های بی تو خسته ام
از این همه تنهایی و بی کسی خسته ترم
من از طلوع خورشیدهای بی تو بیزارم
از شب های بی کسی بیزارتر
پس کی تمام میشود این بی کسی های دلم
یا تو به من برسی با من به مرگ برسم
وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوست داره
وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی
وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه
وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته
وقتی چشمات تهی از تصویرم شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند میزنه
وقتی جایی نشستی که کنارت خالی بود به یاد بیار کسی رو که توی اغوشت جا می گرفت
وقتی به انگشتات نگاه کردی به یاد بیار کسی رو که دستای ظریفش لای انگشتات گم میشد
وقتی شونه هات خسته شد به یاد بیار کسی رو که هق هق گریش اونها رو می لرزوند
شب را دوست دارم !
چون دیگر رهگذری از کوچه پس کو چه های شهرم نمی گذرد تا سر گردانی
تا سر گردانی مرا ببیند .چون انتها را نمی بینم .تا برای رسیدن به آن اشتیا قی نداشته باشم.
من به درماندگی صخره و سنگ
من به آوارگی ابر و نسیم
من به سرگشتگی آهوی دشت
من به تنهایی خود می مانم
من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی گیسوان تو به یادم می آید
شعر چشمان تو را می خوانم
چشم تو چشمه شوق
چشم تو ژرف ترین راز وجود برگ بید است که با زمزمه جاریه باد تن به وارستن عمر ابدی می سپرد
تو تماشا کن
که بهاری دیگر
پاورچین پاورچین
از دل تاریکی میگذرد
و تو در خوابی
پرستو ها خوابند و تو می اندیشی
به بهاری دیگر
به یاری دیگر
اما برای من
نه بهاری
و نه یاری دیگر
خدایا چه کردم؟؟
چه با مهربانم کردم؟
هیچ وقت مرا نبخـــــــــــش ...حتی اگر او مرا ببخشد...
قلبم مثل یک تکه یخ است
نه ..... مثل آتش
آه ه ه....
ادامه مطلب ...
کاش بودی تا اشک هایم از شوق دیدارت سرازیر می شد ...
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...
یک شکلات شروع شد
من یک شکلات گذاشتم تو دستش اونم یک شکلات گذاشت تو دستم
من بچه بودم اونم بچه بود
سرمو بالا کردم سرشو بالا کرد
دید که منو میشناسه
الو ... الو... سلام
کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟
مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟
پس چرا کسی جواب نمیده؟
یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس .بله با کی کار داری کوچولو؟
آیـینـه پرسـیــد که چـرا دیــر کرده است نکند دل دیگری او را سیر کرده است
خندیدم و گفتم او فقط اسیر مـن است تنـها دقـایقی چند تأخیـر کـرده استراست گفـت آیـیـنـه کـه منتظـــر نباش او بـــرای همیـــشه دیـــر کـرده است
از طرف سارا
دختری کنجکاو میپرسید: ایها الناس عشق یعنی چه؟
خیلی سخته که دلی روبا نگات دزدیده باشی
وسط راه اما ازعشق،یه کمی ترسیده باشی
خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی ازخودت می پرسی یعنی،میشه اون بره زمانی؟
به دوتا چشم توجه کردی ؟
باهم نگاه میکنن می چرخن
اشک میریزن-می خوابن ....
با اینکه حتی همدیگرو نمیبینن
این یعنی اخر رفاقت
عشق گاهی خواهش برگ است در اندوه تاک
عشق گاهی رویش برگ است در تن پوش خاک
....
حست میکنم نه آن دور نه در آسمان نه در کعبه بلکه در دستانم....
حس میکنمت عزیزدل ...
در دلم در قلبم در زبانم درچشمانم ...
تو اینجایی ،همیشه بودی من نبودم وشرمسارم از نبودنم تو همیشه حاضربوده ای ومن غایب...
تو همیشه دلنگرانم بوده ای این من بوده ام که تورا ندیده ام ...
روی قبرم بنویسید مسافر بوده است
. بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده است
ادامه مطلب ...