آیـینـه پرسـیــد که چـرا دیــر کرده است نکند دل دیگری او را سیر کرده است
خندیدم و گفتم او فقط اسیر مـن است تنـها دقـایقی چند تأخیـر کـرده است
گفتــــم امـــروز هـــوا ســـرد بوده است شـاید موعد قــرار تغییـر کـــرده است
خنـدیــد بــه ســادگیـــم آیـیـنـه و گفـت احساس پاک تو را زنجیـر کرده است
گفتم از عشق من چنین سخن مگوی گفت خوابـی سالها دیــر کرده است
در آیـیـنـه به خـود نـگاه مـیکنــم ـ آه ! عشـق تو عجیب مــرا پیـر کرده است
راست گفـت آیـیـنـه کـه منتظـــر نباش او بـــرای همیـــشه دیـــر کـرده است
از طرف سارا
شنبه 26 شهریورماه سال 1390 ساعت 10:29
صدایت در گوشم زمزمه میشود و نگاهت در ذهنم مجسم ولی... من تو را میخواهم نه خیالت را...!!!