کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

دوست داشتن


شب را دوست دارم !

چون دیگر رهگذری از کوچه پس کو چه های شهرم نمی گذرد تا سر گردانی

تا سر گردانی مرا ببیند .چون انتها را  نمی بینم .تا برای رسیدن به آن اشتیا قی نداشته باشم.


ادامه مطلب ...

من و تو دور از هم می پوسیم

 

  

من به درماندگی صخره و سنگ

من به آوارگی ابر و نسیم

من به سرگشتگی آهوی دشت

من به تنهایی خود می مانم

من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی گیسوان تو به یادم می آید

شعر چشمان تو را می خوانم

چشم تو چشمه شوق

چشم تو ژرف ترین راز وجود برگ بید است که با زمزمه جاریه باد تن به وارستن عمر ابدی می سپرد

تو تماشا کن

که بهاری دیگر

پاورچین پاورچین


از دل تاریکی میگذرد

و تو در خوابی

 پرستو ها خوابند و تو می اندیشی

به بهاری دیگر

به یاری دیگر

اما برای من

نه بهاری

و نه یاری دیگر


ادامه مطلب ...

خدایا هیچ وقت مرا نبخـــــــــــش .....

 

 


خدایا چه کردم؟؟

                       چه با مهربانم کردم؟

                                                هیچ وقت مرا نبخـــــــــــش ...حتی اگر او مرا ببخشد...

قلبم مثل یک تکه یخ است

                                  نه ..... مثل آتش

  آه ه ه....

ادامه مطلب ...

هم شکست و هم شکستم داد دل


این هم از یک عمر مستی کردنم

 

سالها شبنم پرستی کردنم

 


ادامه مطلب ...

نمی دانم چه می خواهم خدایا


نمی دانم چه می خواهم خدایا ، به دنبال چه می گردم شب و روز

چه می جوید نگاه خسته من ، چرا افسرده است این قلب پرسوز

ز جمع آشنایان می گریزم ، به کنجی می خزم آرام و خاموش

نگاهم غوطه ور در تیرگیها ، به بیمار دل خود می دهم گوش


ادامه مطلب ...

کاش بودی

  

کاش بودی تا اشک هایم از شوق دیدارت سرازیر می شد ...


کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...

ادامه مطلب ...

دوستی که تا نداره !!


یک شکلات شروع شد

     من یک شکلات گذاشتم تو دستش اونم یک شکلات گذاشت تو دستم

من بچه بودم اونم بچه بود

سرمو بالا کردم سرشو بالا کرد

دید که منو میشناسه


ادامه مطلب ...

نگاه کن


نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود

ادامه مطلب ...

کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟

 

 الو ... الو... سلام

 

کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟

 

مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟

 

پس چرا کسی جواب نمیده؟

 
یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس .بله با کی کار داری کوچولو؟

ادامه مطلب ...

عشق یعنی خاطرات بی غبار



 
عشق یعنی خاطرات بی غبار دفتری از شعر و از عطر بهار
عشق یعنی یک تمنا , یک نیاز زمزمه از عاشقی با سوز و ساز
عشق یعنی چشم خیس مست او زیر باران دست تو در دست او
عشق یعنی ماتهب از یک نگاه غرق در گلبوسه تا وقت پگاه
عشق یعنی عطر خجلت ....شور عشق گرمی دست تو در آغوش عشق
عشق یعنی "بی تو هرگز ...پس بمان " تا سحر از عاشقی با او بخوان
عشق یعنی هر چه داری نیم کن از برایش قلب خود تقدیم کن

از طرف ایلیا  

روزی از روزها


روزی از روزها ، شبی از شب ها خواهم افتاد و خواهم مرد
.اما می خواهم هر چه بیشتر بروم تا هرچه دورتر بیفتم
.تا هرچه دیرتر بیفتم ، هر چه دیرتر و دورتر بمیرم
نمی خواهم حتی یگ گام یا یک لحظه پیش از آنکه می توانسته ام بروم و بمانم
.افتاده باشم و جان داده باشم.

از طرف دوست خوبم ایلیا

می ترسم


میترسم از نبودنت و از بودنت بیشتر!

نداشتن تو ویرانم میکند و داشتنت متوقفم!


ادامه مطلب ...

منتظـــر نباش


آیـینـه پرسـیــد که چـرا دیــر کرده است                 نکند دل دیگری او را سیر کرده است

خندیدم و گفتم او فقط اسیر مـن است                 تنـها دقـایقی چند تأخیـر کـرده است
گفتــــم امـــروز هـــوا ســـرد بوده است                 شـاید موعد قــرار تغییـر کـــرده است
خنـدیــد بــه ســادگیـــم آیـیـنـه و گفـت                  احساس پاک تو را زنجیـر کرده است
گفتم از عشق من چنین سخن مگوی                 گفت خوابـی سال‌ها دیــر کرده است
در آیـیـنـه به خـود نـگاه مـی‌کنــم ـ آه !                  عشـق تو عجیب مــرا پیـر کرده است

راست گفـت آیـیـنـه کـه منتظـــر نباش                  او بـــرای همیـــشه دیـــر کـرده است


از طرف سارا

زندگی چیست؟



کودکی ،دخترکی موقع خواب



سخت پاپیچ پدر بود و از او می پرسید


زندگی چیست؟


ادامه مطلب ...

دختری می پرسد عشق یعنی چه؟


دختری کنجکاو میپرسید: ایها الناس عشق یعنی چه؟



دختری گفت: اولش رویا آخرش بازی است و بازیچه


ادامه مطلب ...

خیلی سخته

 

خیلی سخته که دلی روبا نگات دزدیده باشی


وسط راه اما ازعشق،یه کمی ترسیده باشی

خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی ازخودت می پرسی یعنی،میشه اون بره زمانی؟

ادامه مطلب ...

رفاقت


به دوتا چشم توجه کردی ؟

باهم نگاه میکنن می چرخن

اشک میریزن-می خوابن ....

با اینکه حتی همدیگرو نمیبینن 

 این یعنی اخر رفاقت

عشق گاهی هیچ هیچ هیچ

 

 

عشق گاهی خواهش برگ است در اندوه تاک

عشق گاهی رویش برگ است در تن پوش خاک
....

ادامه مطلب ...

حست میکنم نه نزدیکتر به رگهایم بلکه در رگهایم

 

 حست میکنم نه آن دور نه در آسمان نه در کعبه بلکه در دستانم....

حس میکنمت عزیزدل ...

در دلم در قلبم در زبانم درچشمانم ...

تو اینجایی ،همیشه بودی من نبودم وشرمسارم از نبودنم تو همیشه حاضربوده ای ومن غایب...

تو همیشه دلنگرانم بوده ای این من بوده ام که تورا ندیده ام ...

ادامه مطلب ...

روی قبرم بنویسید مسافر


روی قبرم بنویسید مسافر بوده است

. بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده است

 

ادامه مطلب ...

بعد از مرگم چه کسی

 

 

بعد از مرگم مرا در دورترین غروب خاطراتت هم نخواهی دید...

منی را که هر نفس با یادت اندیشیدم

 و هر لحظه بی آنکه تو بدانی

 برایت آرزوی بهترین ها را کردم...

بعد از مرگم نامم را در ذهنت تداعی نخواهی کرد..

.نامی که برایت بیگانه بود اما در کنارت بود...

ادامه مطلب ...

من مرده ام

 

 

دیگر طعم تلخ زندگی را نخواهم چشید...
میان غم بارترین

و شاید زجر آورترین لحظاتم

                مرگ

       به سراغم می آید


و کابوس زندگی پر دردم را

          میان شیرین ترین آرزوهایم

                             به زنجیر میکشد

 

ادامه مطلب ...

باید رفت...

 

 

و باید رفت...

همه چیز به پایان رسید!


آری وقت رفتن است...

وقت سفر کردن و دل کندن...

ادامه مطلب ...

سکوت خواهم کرد واز یاد خواهم برد


سکوت خواهم کرد واز یاد خواهم برد ،

آن چه را که به پایان رسید


ادامه مطلب ...

چه زود فراموش شدم

 

 

چه زود فراموش شدم...

چه زود فراموش شدم آن زمان که نگاهم از نگاهت دور شد ....

چه زود از یاد تو رفتم آنگاه که دستانم از دستان تو رها شد....

مقصد من در این راه عاشقی بیراهه بود این همه انتظار و دلتنگی بیهوده بود !

با اینکه دلتنگ هستم اما چاره ای جز تحملش ندارم ،خیلی خسته ام ،

ادامه مطلب ...