کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

خدا حافظی


حضورت کنارمه اما 

انگار نگاهت جای دیگس




ادامه مطلب ...

هیچ

 

 سالها پیش زتو پرسیدم

 

زندگی یعنی چه؟

 

شانه بالا زدی و زمزمه ای:

 

یعنی هیچ.

 

گفتمت هیچ چه معنا دارد؟

 

ادامه مطلب ...

اگر مانده بودی

 

 


اگر مانده بودی تورا تا به عرش خدا میرساندم      

اگر مانده بودی تورا تا دل قصه ها می کشاندم

اگر با تو بودم به شبهای غربت, که تنها نبودم       

اگر مانده بودی زتومی نوشتم تورا می سرودم

ادامه مطلب ...

قصه شقایق


شقایق گفت : با خنده ِ نه بیمارم ، نه تب دارم

 

اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم

 


ادامه مطلب ...

بی اعتنا به نتیجه، دوستت دارم

 

 

دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، 

 صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت  

و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.

ادامه مطلب ...

می خواهم عمرم را با دست های مهربان تو اندازه بگیرم


می خواهم عمرم را

با دست های مهربان تو اندازه بگیرم


ادامه مطلب ...

از چه بنویسم؟؟


از چه بنویسم؟؟


از آسمانی که همیشه در حال عبور است؟ 

یا از دلی که سوتو کور است؟


ادامه مطلب ...

ای گل تازه که بویی ز وفانیست تورا


ای گل تازه که بویی ز  وفا      نیست تورا           خبر از سرزنش خار جفا  نیست  تو    را

رحم بر بلبل بی برگ و نوا      نیست تو را          التفاتی به اسیران  بلا   نیست    تو     را

ما اسیر غم  و  اصلا  غم  ما   نیست تو را         با اسیر غم خود رحم چرا نیست   تو    را

                                      فارغ  از  عاشق  غمناک  نمی‌باید بود

                                      جان من این همه  بی‌باک  نمی‌باید بود

 


ادامه مطلب ...

داستان زیبای خنده تلخ سرنوشت


نفس عمیق کشیدم و دسته گل رو با لطیف ترین حالتی که می شد توی دستام نگه داشتم 


هنوز یه ربع به اومدنش مونده بود

ادامه مطلب ...

داستان دیوانگی و عشق


داستان دیوانگی و عشق

زمان های قدیم٬ وقتی هنوز راه بشر به زمین باز نشده بود. فضیلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند.
ادامه مطلب ...

بهش نگین که من چقدر دوستش دارم


بهش نگین که من چقدر دوستش دارم 


ادامه مطلب ...

تکیه به شونه هام نکن



 

تکیه به شونهام نکن . من از خودت خسته ترم 

ادامه مطلب ...

شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم

 


شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم


ادامه مطلب ...

انتظار، شش حرف وچهار نقطه


 انتظار، شش حرف وچهار نقطه

 


ادامه مطلب ...

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی

 


پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم. دختر لبخندی زد و گفت ممنونم 


ادامه مطلب ...

داستان زیبای رنگ عشق

دختری بود نابینا

که از خودش تنفر داشت
که از تمام دنیا تنفر داشت
و فقط یکنفر را دوست داشت

ادامه مطلب ...

آیا خداوند شر را آفریده است ؟!


روزی یک استاد دانشگاه تصمیم گرفت تا دانشجویانش را به مبارزه بطلبد. او پرسید: `آیا خداوند هر چیزی را که وجود دارد، آفریده است؟`

ادامه مطلب ...

نشانه عشق


صدای قــلــــبم نیست ...

صدای پای تو است که شب ها در سینه ام می دوی ....!!

کافیست کمی خسته شوی .....

کافیست کمی بایستی ....!

انگاه قلب من از طبیدن باز خواهد ماند...!

باران صبحگاهی


اشک سحر زداید٬از لوح دل سیاهی

خرم کند چمن را ٬باران صبحگاهی


ادامه مطلب ...

خوشبختی ، پولداری، عشق ، دانایی ،صبر ، غم ، ترس


روزی روزگاری در جزیره ای دور افتاده تمام احساسها در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی می کردند

خوشبختی. پولداری. عشق. دانائی. صبر.غم. ترس…….

ادامه مطلب ...

زمانه




آنگاه که غرور کسی را له می کنی

ادامه مطلب ...

بگذار تا بمیرم



بگذار بمیرم

ای خوبتر از گل


ادامه مطلب ...

کاش لحظه مرگم امشب بود


کاش لحظه ی مرگم امشب بود .


ادامه مطلب ...

گل من باغچه نو مبارک

چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو

ازت 

ادامه مطلب ...