کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

....

رویا زدگی شکست :‌ پهنه به سایه فرو بود
زمان پر پر می شد
از باغ دیرین عطری به چشم تو می نشست
کنار مکان بودیم شبنم سپیده همی بارید
کاسه فضا شکست در سایه
باران گریستم و از چشمه غم برآمدم
آلایش روانم رفته بود جهان دیگر شده بود
در شادی لرزیدم و آن سو را به درودی لرزاندم
لبخند درسایه روان بود آتش سایه ها در من گرفت : گرداب شدم
فرجامی خوش بود اندیشه نبود
خورشید را ریشه کن دیدم
و دروگر نور را در تبی شیرین با لبی
فرو بسته ستودم

فراتر

می تازی، همزاد عصیان!

 

به شکار ستاره ها رهسپاری،

 

دستانت از درخشش تیر و کمان سرشار.

 

اینجا که من هستم

 

آسمان، خوشه کهکشان می آویزد،

 

کو چشمی آرزومند؟

 

***

 

با ترس و شیفتگی، در برکه فیروزه گون، گل های سپید می کنی

 

و هر آن، به مار سیاهی می نگری، گلچین بی تاب!

 

و اینجا - افسانه نمی گویم -

 

نیش مار، نوشابه گل ازمغان آورد.

 

***

 

بیداری ات را جادو می زند،

 

سیب باغ ترا پنجه دیوی می رباید.

 

و - قصه نمی پردازم -

 

در باغستان من، شاخه بارور خم می شود،

 

بی نیازی دست ها پاسخ می دهد.

 

در بیشه تو، آهو سر می کشد، به صدایی می رمد.

 

***

 

در جنگل من، از درندگی نام و نشان نیست.

 

در سایه - آفتاب دیارت، قصه « خیر و شر » می شنوی.

 

من شکفتن ها را می شنوم.

 

و جویبار از آن سوی زمان می گذرد.

 

***

 

تو در راهی.

 

من رسیده ام.

 

***

 

اندوهی در چشمانت نشست، رهرو نازک دل!

 

میان ما راه درازی نیست: لرزش یک برگ.

 

شکست کرانه


 

درخت، نقشی در ابدیت ریخت.

 

انگشتانم برنده ترین خار را می نوازد.

 

لبانم ره پرتوی شوکران لبخند می زند.

 

- این تو بودی که هر وزشی،

 

هدیه ای ناشناس به دامنت می ریخت؟

 

- و اینک هر هدیه ابدیتی است.

 

- این تو بودی که طرح عطش را بر سنگ نهفته ترین

 

چشمه کشیدی؟

 

- و اینک چشمه نزدیک، نقش عطش در خود می شکند.

 

- گفتی نهال از طوفان می هراسد.

 

- و اینک ببالید، نو رسته ترین نهالان !

 

که تهاجم بر باد رفت.

 

- سیاه ترین ماران می رقصند.

 

- و برهنه شوید، زیباترین پیکرها!

که گزیدن نوازش شد