کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

خوشبختی ، پولداری، عشق ، دانایی ،صبر ، غم ، ترس


روزی روزگاری در جزیره ای دور افتاده تمام احساسها در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی می کردند

خوشبختی. پولداری. عشق. دانائی. صبر.غم. ترس…….

ادامه مطلب ...

زمانه




آنگاه که غرور کسی را له می کنی

ادامه مطلب ...

بگذار تا بمیرم



بگذار بمیرم

ای خوبتر از گل


ادامه مطلب ...

کاش لحظه مرگم امشب بود


کاش لحظه ی مرگم امشب بود .


ادامه مطلب ...

گل من باغچه نو مبارک

چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو

ازت 

ادامه مطلب ...

وقتی دلت خسته شــد


وقتی دلت خسته شــد ،


دیگر خنده معنایی ندارد ...


ادامه مطلب ...

برای غم من سینه ی دنیا تنگ است


از برای غم من سینه ی دنیا تنگ است 


ادامه مطلب ...

غم


غم

 

در ابتدای زندگیم چیزی در گوشم زمزمه کرد که تا آخر عمر همراه تو هستم

پرسیدم چیستی؟

گفت:غم

فکر کردم غم عروسکی است که میتوانم تا پایان عمر با آن بازی کنم اما...

اما بعدها فهمیدم عروسکی هستم که بازیچه غم شده ام...

ای مسافر !!!


ای مسافر !!!


ای جدا ناشدنی !

گامت را آرام تر بردار ! از برم آرام تر بگذر !

تا به کام دل ببینمت .


ادامه مطلب ...

خـــــبر مــــــرگ



 

روزگارانی میرسد از راه

روزگارانی سیاه

روزگارانی که در ان هنگام

می فتد پا از گام


ادامه مطلب ...

مگسی را کشتم


مگسی را کشتم

نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است

 

و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است

 

طفل معصوم به دور سر من می چرخید

 

به خیالش قندم

 

یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم

 

ای دو صد نور به قبرش بارد

 

مگس خوبی بود

 

من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد

 

مگسی را کشتم

وقتی دلتنگ شدی...

وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوست داره


ادامه مطلب ...

تازه فهمیدم چقدر دوستش داشتم


چشمانش پر از اشک بود به من نگاه کردو گفت مرا دوست داری؟


ادامه مطلب ...

دلمان خوش است که می نویسیم


دلمان خوش است که می نویسیم

و دیگران می خوانند

و عده ای می گویند

آه چه زیبا و بعضی اشک می ریزند

و بعضی می خندند.

دلمان خوش است

به لذت های کوتاه

به دروغ هایی که از راست بودن قشنگ ترند

به اینکه کسی برایمان دل بسوزاند

یا کسی عاشقمان شود

با شاخه گلی دل می بندیم

و با جمله ای دل می کنیم.

دلمان خوش می شود

به برآوردن خواهشی و چشیدن لذتی

و وقتی چیزی مطابق میل ما نبود

چقدر راحت لگد می زنیم

و چه ساده می شکنیم

همه چیز را

سخن دل



خدایا تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم

تو را بخشنده پنداشتم و گناهکار شدم

تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم بازگشتم

تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم

تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی؟؟؟