کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

کجاست مادر


دلم تنگه برای گریه کردن
 کجاست مادر ، کجاست گهواره ی من

 همون گهواره ای که خاطرم نیست
 همون امنیت حقیقی و راست
 همون جایی که شاهزاده ی قصه
 همیشه دختر فقیرو می خواست

 

ادامه مطلب ...

دلم پرواز می خواهد


و حال شده ام مردی با آرزوهایی بزرگ...
اما خسته... 
دلم پرواز می خواهد... 
دیگر کوله ام خالیست ... 
دیگر صدای باران هم درمان نیست... ... 
باید بروم ... 

ادامه مطلب ...

عشق یعنی



عشق یعنی یک سلام و یک درود

 عشق یعنی درد و محنت در درون

 عشق یعنی یک تبلور یک سرود

 عشق یعنی قطره و دریا شدن


ادامه مطلب ...

چراغها را خاموش کنید


چراغها را خاموش کنید

می خواهم آسوده سر بر زمین بگذارم

غریبه، اگر می خواهی به خواب من بیایی

نامم را که صدا می کنی، کمی آرامتر؛


ادامه مطلب ...

من جدا گریه کنم ابر جدا یار جدا


من ندارم تاب درد اشتیاق عالمی مشتاق وصل و من فراق


ابر میبارد و من میشوم از یار جدا


چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا


ابر و باران و من و یار ستاده به وداع


من جدا گریه کنم ابر جدا یار جدا


من که یکبار به وصلت نرسیدم همه عمر


چون توانم که شوم از تو به یکبار جدا



با سنگدلان یار مشو میشکنندت


آه ای دل غمگین که به این روز فکندت ؟


فریاد که از یاد برفت آن همه پندت


ای مرغک سرگشته کدامین هوس آموز


بی بال و پرت دید و چنین بست به بندت


آه ای دل دیوانه هزار بار نگفتم


با سنگدلان یار مشو میشکنندت



ادامه مطلب ...

تا تو بودی .......


تا تو بودی در شبم من ماه تابان داشتم
رو به روی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم
حال گر چه هیچ نزری عهده دار وصل نیست
یک زمان پیشامدی بودم که امکان داشتم
ماجراهایی که با من زیر باران داشتی
شعر اگر می شد غریب پنج دیوان داشتم
بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود
من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم
ساده از «من بی تو می میرم» گذشتی خوب من
من به ای یک جمله سخت ایمان داشتم
لحظه تشییع من از دور بویت می رسید

چه کسی ترا بخاطر خودت دوست دارد...؟

 

 

چه کسی ترا بخاطر خودت دوست دارد...؟

به دنبال کسی باش که تو را به خاطر زیبایی های وجودت زیبا خطاب کند نه بهخاطرجذابیتهای ظاهریت

who calls you back when you hang up on him

کسی که دوباره با تو تماس بگیرد حتی وقتی تلفنهایش را قطع می کنی

who will stay awake just to watch you sleep

کسی که بیدار خواهد ماند تا سیمای تو را در هنگام خواب نظاره کند

ادامه مطلب ...

سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی


سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی

شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی

آه باران من سراپای وجودم آتش است

پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی‬


ادامه مطلب ...

ولی افسوس


دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری

ادامه مطلب ...

یقین دارم که می آیی


یقین دارم که می آیی  
تو می آیی...........
 یقین دارم که می آیی زمانی که مرا در بستر سردی میان خاک بگذارند
 تو می آیی یقین دارم که می آیی پشیمان هم....
 دو دستت التماس آمیز می آید به سوی من ولی پر می شود از هیچ... دستی دست گرمت را نمی گیرد
 صدایت در گلو بشکسته و آلوده با گریه به فریادی مرا با نام می خواند
 ومی گوید که اینک من...!
 سرم بشکن...
 
ادامه مطلب ...

یک انشای خوشمزه ...!



زن می خوام یا نمی خوام ؟



هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.

ادامه مطلب ...

بگو در راه عشق ما چه باشد نقطه پایان


بگو در راه عشق ما چه باشد نقطه پایان

نه وصل ما بود ممکن نه دل کندن بود آسان

 

به امید چه بنشینیم که هر چه پیش رو بینیم

سراب است و میان آن رهی دشوار و بی پایان

 


ادامه مطلب ...

تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام


تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام

بس که جفا ز خار وگل دید دل رمیده ام

همچو نسیم از این چمن پای برون کشیده ام

شمع طرب ز بخت ما آتش خانه سوز شد


ادامه مطلب ...

چطور بهتر زندگی کنم !؟

پرسیدم چطور بهتر زندگی کنم؟! 
 
 
 

پرسیدم..... ، چطور ، بهتر زندگی کنم ؟
 

 با کمی مکث جواب داد :
 
گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ،
با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،
و بدون ترس برای آینده آماده شو .
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .
شک هایت را باور نکن ،
وهیچگاه به باورهایت شک نکن .
زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی .
 
 
پرسیدم ، آخر .... ،
ادامه مطلب ...

چقدر زود دیر می شود!


حرفهای ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می کنی
وقت رفتن است

بازهم همان حکایت همیشگی !پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود

ای دریغ و حسرت همیشگی ...

ناگهان چقدر زود
دیر می شود
!


در غیاب تو تحقیر می شوم



دیریست در غیاب تو تحقیر می شویم

بازیچه تحجر و تزویر می شویم
آزادی ای شرافت سنگین آدمی
این روزها بدون تو تعزیر می شویم

ادامه مطلب ...

گریه می خواهم


سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد

تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد

بیا ای ابر باران زا، میان شعرهای من

که بغض آشنای ابر گریه می خواهد

بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیم

و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد

چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی

که حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد

پشت شیشه برف میبارد


پشت شیشه برف میبارد

پشت شیشه برف میبارد

در سکوت سینه ام دستی
دانه اندوه میکارد


ادامه مطلب ...

در دو روز عمر کوته سخت جانی کرده ام


در دو روز عمر کوته سخت جانی کرده ام

با همه نا مهربانان مهربانی کرده ام

همدلی هم آشیانی هم زبانی کرده ام.....

بعد از این بر چرخ بازیگر امیدم نیست نیست

آن سرانجامی که بخشاید نویدم نیست نیست

هدیه از ایام جز موی سپیدم نیست نیست.....

من نه هرگز شکوه ای از روزگاران کرده ام

نه شکایت از دو نگی های یاران کرده ام......

گر چه شکوه بر لبانم

میفشارد استخوانم..........

یار من مهربان ترین یار است


یار من مهربان ترین یار است

 

نه ستمکار نه دل آزار است

 

خلق و خویش خوش و درونش خوش

 

واقعا گفته و بیا نش خوش


ادامه مطلب ...

بگذار بمیرم


بگذار بمیرم

ای خوبتر از گل

ای پاکتر از قطره ی شبنم

ای دل به تو محتاج


ادامه مطلب ...

تو رو از خاطرم برده تب تلخ فراموشی


تو رو از خاطرم برده تب تلخ فراموشی
دارم خو می کنم با این فراموشی و خاموشی
چرا چشم دلم کوره ؟عصای رفتنم سسته؟
کدوم موج پریشونی تو رو از ذهن من شسته؟

ادامه مطلب ...

پسر عاشق

 

 

دختر با نا امیدی و عصبانیت به پسر که روبرویش ایستاده بود نگاه می کرد  

کاملا از او نا امید شده بود از کسی که انقدر دوستش داشت  

و فکر می کرد که او هم دوستش دارد.....

ادامه مطلب ...

داستان زیبا و عاشقانه (عشق پسر به دختر)

 

 

دختری از پسری پرسید : آیا من نیز چون ماه زیبایم ؟

پسر گفت : نه ، نیستی

ادامه مطلب ...