کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

نمی دانم چه می خواهم خدایا


نمی دانم چه می خواهم خدایا ، به دنبال چه می گردم شب و روز

چه می جوید نگاه خسته من ، چرا افسرده است این قلب پرسوز

ز جمع آشنایان می گریزم ، به کنجی می خزم آرام و خاموش

نگاهم غوطه ور در تیرگیها ، به بیمار دل خود می دهم گوش


ادامه مطلب ...

کاش بودی

  

کاش بودی تا اشک هایم از شوق دیدارت سرازیر می شد ...


کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...

ادامه مطلب ...

روزی از روزها


روزی از روزها ، شبی از شب ها خواهم افتاد و خواهم مرد
.اما می خواهم هر چه بیشتر بروم تا هرچه دورتر بیفتم
.تا هرچه دیرتر بیفتم ، هر چه دیرتر و دورتر بمیرم
نمی خواهم حتی یگ گام یا یک لحظه پیش از آنکه می توانسته ام بروم و بمانم
.افتاده باشم و جان داده باشم.

از طرف دوست خوبم ایلیا

هیچ

 

 سالها پیش زتو پرسیدم

 

زندگی یعنی چه؟

 

شانه بالا زدی و زمزمه ای:

 

یعنی هیچ.

 

گفتمت هیچ چه معنا دارد؟

 

ادامه مطلب ...

می خواهم عمرم را با دست های مهربان تو اندازه بگیرم


می خواهم عمرم را

با دست های مهربان تو اندازه بگیرم


ادامه مطلب ...

از چه بنویسم؟؟


از چه بنویسم؟؟


از آسمانی که همیشه در حال عبور است؟ 

یا از دلی که سوتو کور است؟


ادامه مطلب ...