روزی از روزها ، شبی از شب ها خواهم افتاد و خواهم مرد
.اما می خواهم هر چه بیشتر بروم تا هرچه دورتر بیفتم
.تا هرچه دیرتر بیفتم ، هر چه دیرتر و دورتر بمیرم
نمی خواهم حتی یگ گام یا یک لحظه پیش از آنکه می توانسته ام بروم و بمانم
.افتاده باشم و جان داده باشم.
از طرف دوست خوبم ایلیا
شنبه 26 شهریورماه سال 1390 ساعت 14:09