کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

عشق چیست؟ …


عشق چیست؟


مادر گفت عشق یعنی فرزند.


پدر گفت عشق یعنی همسر.


دخترک گفت عشق یعنی عروسک.


معلم گفت عشق یعنی بچه ها.


خسرو گفت عشق یعنی شیرین.


شیرین گفت عشق یعنی خسرو.


فرهاد گفت: …. ؟


فرهاد هیچ نگفت.


فرهاد نگاهش را به آسمان برد


باچشمانی بارانی. میخواست فریاد بزند اما سکوت کرد!‌ میخواست شکایت کند اما نکرد. نفسش


 دیگر بالا نمی آمد؟ سرش را پایین آورد و رفت! هر چند که باران نمی گذاشت جلوی پایش را ببیند!


 ولی او نایستاد. سکوت کرد و فقط رفت. چون میدانست او نباید بماند. و عشق معنا شد....


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد