کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

ولی افسوس


دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری

ادامه مطلب ...

بگو در راه عشق ما چه باشد نقطه پایان


بگو در راه عشق ما چه باشد نقطه پایان

نه وصل ما بود ممکن نه دل کندن بود آسان

 

به امید چه بنشینیم که هر چه پیش رو بینیم

سراب است و میان آن رهی دشوار و بی پایان

 


ادامه مطلب ...

تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام


تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام

بس که جفا ز خار وگل دید دل رمیده ام

همچو نسیم از این چمن پای برون کشیده ام

شمع طرب ز بخت ما آتش خانه سوز شد


ادامه مطلب ...

چقدر زود دیر می شود!


حرفهای ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می کنی
وقت رفتن است

بازهم همان حکایت همیشگی !پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود

ای دریغ و حسرت همیشگی ...

ناگهان چقدر زود
دیر می شود
!


در غیاب تو تحقیر می شوم



دیریست در غیاب تو تحقیر می شویم

بازیچه تحجر و تزویر می شویم
آزادی ای شرافت سنگین آدمی
این روزها بدون تو تعزیر می شویم

ادامه مطلب ...

گریه می خواهم


سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد

تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد

بیا ای ابر باران زا، میان شعرهای من

که بغض آشنای ابر گریه می خواهد

بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیم

و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد

چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی

که حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد

پشت شیشه برف میبارد


پشت شیشه برف میبارد

پشت شیشه برف میبارد

در سکوت سینه ام دستی
دانه اندوه میکارد


ادامه مطلب ...

در دو روز عمر کوته سخت جانی کرده ام


در دو روز عمر کوته سخت جانی کرده ام

با همه نا مهربانان مهربانی کرده ام

همدلی هم آشیانی هم زبانی کرده ام.....

بعد از این بر چرخ بازیگر امیدم نیست نیست

آن سرانجامی که بخشاید نویدم نیست نیست

هدیه از ایام جز موی سپیدم نیست نیست.....

من نه هرگز شکوه ای از روزگاران کرده ام

نه شکایت از دو نگی های یاران کرده ام......

گر چه شکوه بر لبانم

میفشارد استخوانم..........

یار من مهربان ترین یار است


یار من مهربان ترین یار است

 

نه ستمکار نه دل آزار است

 

خلق و خویش خوش و درونش خوش

 

واقعا گفته و بیا نش خوش


ادامه مطلب ...

بگذار بمیرم


بگذار بمیرم

ای خوبتر از گل

ای پاکتر از قطره ی شبنم

ای دل به تو محتاج


ادامه مطلب ...

تو رو از خاطرم برده تب تلخ فراموشی


تو رو از خاطرم برده تب تلخ فراموشی
دارم خو می کنم با این فراموشی و خاموشی
چرا چشم دلم کوره ؟عصای رفتنم سسته؟
کدوم موج پریشونی تو رو از ذهن من شسته؟

ادامه مطلب ...

مرگ من روزی فرا خواهد رسید

 

 


مرگ من روزی فرا خواهد رسید


در بهاری روشن از امواج نور


در زمستانی غبار الود و دور


یا خزانی خالی از فریاد و شور


ادامه مطلب ...

عشق : زندگی ، بازی خورشید و سایه است


عشق

زندگی ، بازی خورشید و سایه است

بازی امید و ناامیدی


ادامه مطلب ...

عشق آتش هم هست


عشق آتش هم هست

اما آتشی سرد


ادامه مطلب ...

وقتی دلتنگ شدی

  

 

وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوست داره

وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی

وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه

وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته

 

وقتی چشمات تهی از تصویرم شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند میزنه

 

وقتی جایی نشستی که کنارت خالی بود به یاد بیار کسی رو که توی اغوشت جا می گرفت

 

وقتی به انگشتات نگاه کردی به یاد بیار کسی رو که دستای ظریفش لای انگشتات گم میشد

 

وقتی شونه هات خسته شد به یاد بیار کسی رو که هق هق گریش اونها رو می لرزوند

من و تو دور از هم می پوسیم

 

  

من به درماندگی صخره و سنگ

من به آوارگی ابر و نسیم

من به سرگشتگی آهوی دشت

من به تنهایی خود می مانم

من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی گیسوان تو به یادم می آید

شعر چشمان تو را می خوانم

چشم تو چشمه شوق

چشم تو ژرف ترین راز وجود برگ بید است که با زمزمه جاریه باد تن به وارستن عمر ابدی می سپرد

تو تماشا کن

که بهاری دیگر

پاورچین پاورچین


از دل تاریکی میگذرد

و تو در خوابی

 پرستو ها خوابند و تو می اندیشی

به بهاری دیگر

به یاری دیگر

اما برای من

نه بهاری

و نه یاری دیگر


ادامه مطلب ...

هم شکست و هم شکستم داد دل


این هم از یک عمر مستی کردنم

 

سالها شبنم پرستی کردنم

 


ادامه مطلب ...

نگاه کن


نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود

ادامه مطلب ...

عشق یعنی خاطرات بی غبار



 
عشق یعنی خاطرات بی غبار دفتری از شعر و از عطر بهار
عشق یعنی یک تمنا , یک نیاز زمزمه از عاشقی با سوز و ساز
عشق یعنی چشم خیس مست او زیر باران دست تو در دست او
عشق یعنی ماتهب از یک نگاه غرق در گلبوسه تا وقت پگاه
عشق یعنی عطر خجلت ....شور عشق گرمی دست تو در آغوش عشق
عشق یعنی "بی تو هرگز ...پس بمان " تا سحر از عاشقی با او بخوان
عشق یعنی هر چه داری نیم کن از برایش قلب خود تقدیم کن

از طرف ایلیا  

می ترسم


میترسم از نبودنت و از بودنت بیشتر!

نداشتن تو ویرانم میکند و داشتنت متوقفم!


ادامه مطلب ...

منتظـــر نباش


آیـینـه پرسـیــد که چـرا دیــر کرده است                 نکند دل دیگری او را سیر کرده است

خندیدم و گفتم او فقط اسیر مـن است                 تنـها دقـایقی چند تأخیـر کـرده است
گفتــــم امـــروز هـــوا ســـرد بوده است                 شـاید موعد قــرار تغییـر کـــرده است
خنـدیــد بــه ســادگیـــم آیـیـنـه و گفـت                  احساس پاک تو را زنجیـر کرده است
گفتم از عشق من چنین سخن مگوی                 گفت خوابـی سال‌ها دیــر کرده است
در آیـیـنـه به خـود نـگاه مـی‌کنــم ـ آه !                  عشـق تو عجیب مــرا پیـر کرده است

راست گفـت آیـیـنـه کـه منتظـــر نباش                  او بـــرای همیـــشه دیـــر کـرده است


از طرف سارا

خیلی سخته

 

خیلی سخته که دلی روبا نگات دزدیده باشی


وسط راه اما ازعشق،یه کمی ترسیده باشی

خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی ازخودت می پرسی یعنی،میشه اون بره زمانی؟

ادامه مطلب ...

رفاقت


به دوتا چشم توجه کردی ؟

باهم نگاه میکنن می چرخن

اشک میریزن-می خوابن ....

با اینکه حتی همدیگرو نمیبینن 

 این یعنی اخر رفاقت

عشق گاهی هیچ هیچ هیچ

 

 

عشق گاهی خواهش برگ است در اندوه تاک

عشق گاهی رویش برگ است در تن پوش خاک
....

ادامه مطلب ...

حست میکنم نه نزدیکتر به رگهایم بلکه در رگهایم

 

 حست میکنم نه آن دور نه در آسمان نه در کعبه بلکه در دستانم....

حس میکنمت عزیزدل ...

در دلم در قلبم در زبانم درچشمانم ...

تو اینجایی ،همیشه بودی من نبودم وشرمسارم از نبودنم تو همیشه حاضربوده ای ومن غایب...

تو همیشه دلنگرانم بوده ای این من بوده ام که تورا ندیده ام ...

ادامه مطلب ...