دریچه باز قفس بر تازگی باغ ها سرانگیز است
اما بال از جنبش رسته است
وسوسه چمن ها بیهوده است
میان پرنده و پرواز فراموشی بال و پر است
در چشم پرنده
قطره بینایی است
ساقه به بالا می رود میوه فرو می افتد دگرگونی غمناک است
نور آلودگی است نوسان آلودگی است رفتن آلودگی
پرنده در خواب بال و پرش تنها مانده است
چشمانش پرتو میوه ها را می راند
سرودش بر زیر و بم شاخه ها پیشی گرفته است
سرشاری اش قفس را می لرزاند
نسیم هوا را می شکند : دریچه قفس بی تاب است
شنبه 1 مهرماه سال 1391 ساعت 11:19
ممنون قشنگ بود
پاییز است
نمیدانم چراچشمانم گاهی بی اختیار خیس میشوند
گمانم چیزی در چشمانم فرو رفته باشد
شاید خاطره ای از توست
شایدم هم یک حساسیت فصلیست
آری
من به فصل فصله این دنیای بدون تو حساسم ..