امروز آمده و هنوز به یاد دیروزم، بی تاب و بی قرارم، هنوز دارم به عشقت میسوزم
دیروز رفته و دلم کجای کار است ، نمیدانم دلت هنوز به یاد دل من است
میسوزم و میسازم و گله ای ندارم از این لحظه ها ، این تقدیر من است با همین حال و روزم هدر رفت تمام سالها
میدانم
فردا می آید و من مثل امروزم ،مثل امروز که در حسرت دیروز نشسته بودم ،
مثل دیروز که عاشقت شده بودم ، عاشق شده بودم و از این روزها بی خبر بودم ،
نمیدانستم تو میروی ،
چقدر من خوش خیال بودم ....
از طرف ایلیا
دوشنبه 25 مهرماه سال 1390 ساعت 08:14