شب را دوست دارم !
چون دیگر رهگذری از کوچه پس کو چه های شهرم نمی گذرد تا سر گردانی
تا سر گردانی مرا ببیند .چون انتها را نمی بینم .تا برای رسیدن به آن اشتیا قی نداشته باشم.
شب را دوست دارم .
چون دیگر هیچ عابری از دور اشک های یخ زده ام را در گوشه ی چشمان
بی فروغم نمی بیند.
شب را دوست دارم : چرا که اولین بار تو را در شب یافتم .
از شب می ترسم : تو را در شب از دست دادم.
از شب متنفرم ، به اندازه ی تمام عشق های دروغین.
با آفتاب قهرم ، چرا شبها به دیدارم نمی آید؟
نمی آید تا با دست هنر مندش سا یه ی تو را بر دیوار خیالم نقش زند و مرا به
بودنت دلخوش سازد.
شاید آفتاب با من قهر است؟؟
آ ن روز که تو در کنارم بودی ، هرگز به آ فتاب سلام نکردم ، هر کز به روی
شب لبخند نزدم. و برایش دستی تکان ندادم.
این مجازات تمام لحظه هاییست که همه ی دنیا را در تو دی دم و تو را در تمام دنیا.
واقعا چرا ادم باید این همه مجازات رو بکشه
خیلی سخته
سلام بابت کپی برداری از وبلاگتون واقعا متاسفم باور کنید کار من نبود اون وبلاگ به زودی حذف میشه تا اسیبی به وبلاگه شما نرسه بازم متاسفم بابت این اتفاق از طرغ یک همسفره بی خبر