آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.
درباره من
مسافرم از دیار نور و افتاب اومدم توی سرزمین تاریکی و شب مسافرم مسیرم روبه نور و خداست کولبارم خالی نه پر از خاطرهاست دو سه خطی شعر دارم برای تنهایی ادمها دیروز بود که رسیدم امروز هستم و فردا حتما خواهم رفت پرنده رفتنیست پرواز را بخاطر بسپار
ادامه...
بلیط ماندن است مانده روی دستهای من
در این همه مسـافر حـرم نبود جای مـن؟
رفیق عازم سفر، فقط «سلام» را ببر
سفـارش مریـض حضــرت امــام را ببر
«سلام نسخه» را ببر ببین دوا نمیدهد؟
از او بپـرس این مریـض را شـفا نمیدهد؟
چقدر تا تو با قطارها سفر کند دلش؟
چقــدر بگذرنـد زائــرانـت از مقـابلـش؟
چقــدر بادهــای دوریـــت مچــالـهاش کـنند؟
و دوستان به روزهای خوش حوالهاش کنند؟
مـرا طــلای گنبــد تـو بـی قـرار میکند
کسی مرا به دوش ابرها سوار میکند
خیـال میکند که دیدن تــو قسـمتش شده
همین کسی که دارد از خودش فرار میکند
...
به بادهای آشنای شرق بوسه میدهد
بــه آتــش ارادتــــ تــــو افتخــار میکنــد
به این امید، ضامن رئوف، تا ببیندت،
هی آهـوان بچهدار را شکار میکند
هـزار تا غــروب در مسیــر ایسـتادهام
به هر که آمده به پایبوس نامه دادهام
مــن از کبــوتران گنبــد تــو کمتــرم مگــر؟
که بعد سالها نخواندهای مرا به این سفر
قــطارهای عـازم شـمال شـرق میروند
دقیقههای بی تو مثل باد و برق میروند
کسی بلیط رفتنی به دست من نمیدهد
بـه آرزوی یــک جــوان خــام تــن نمیدهد
بلیط ماندن است مانده روی دستهای من
در این همه مســافر حــرم نبود جای مــن
سلام وبلاگ زیبایی داری برای افزایش بازدید وبلاگت میتونی به آدرس زیر ثبتش کنی تا من و بقیه بازدید کنندگان بتونیم هر روز بهت سر بزنیم محلی که وبلاگتو ثبت میکنی بزرگترین دایرکتوری وبلاگ نویسان ایران هست و پر بازدید ممنون
سلام وبلاگ زیبایی داری برای افزایش بازدید وبلاگت میتونی به آدرس زیر ثبتش کنی تا من و بقیه بازدید کنندگان بتونیم هر روز بهت سر بزنیم محلی که وبلاگتو ثبت میکنی بزرگترین دایرکتوری وبلاگ نویسان ایران هست و پر بازدید ممنون
سلام
خیلی عالـــــــــــــــــــــــــــــــــی بود
به یکدیگر دروغ نگویید..
آدم است..
باور میکند..
دلی میبندد..
(علی صالحی)
مـن یـکـــــ زنــ ـــ ــم ...
هـــر چـقــدر هـــم که ادای محـکــم بــودن را دربـیــاورم !
هـــر چـقــدر هـــم که ادای مسـتـقــل بـــودن .
ایـنــکه " مـمـنـ ــون " !
خـــودم از پـسـش بــرمی آیــــم .
بـاز هـــم تـه تهـــش ...
بـه آن سـیـنــه پـهــن مــردانـه اتـــــــ نـیــاز دارم !
بـه دسـتـــــ هــایــت حـتــی .
نـمــی دانـی چـه لــذتــی دارد ...
وقـتــی " تـ ــ ـو " از خـیــابــان ردم مـی کـنــی !!!