در نهفته ترین باغ ها، دستم میوه چید.
و اینک، شاخه نزدیک! از سر انگشتم پروا مکن.
بی تابی انگشتانم شور ربایش نیست، عطش آشنایی است.
درخشش میوه! درخشان تر.
وسوسه چیدن در فراموشی دستم پوسید.
دور ترین آب
ریزش خود را به راهم فشاند.
پنهان ترین سنگ
سایه اش را به پایم ریخت.
و من، شاخه نزدیک!
از آب گذشتم، از سایه بدر رفتم،
رفتم، غرورم را بر ستیغ عقاب – آشیان شکستم
و اینک، در خمیدگی فروتنی، به پای تو مانده ام.
خم شو، شاخه نزدیک!
سلام .امیدوارم حالتون خوب باشه.امروز برای اولین بار بعد از مدتها به یادتون افتادم.خیلی عجیب بود چون مدتها بود که به یادتون نیوفتادم.ولی خب بهونه ای شد بهتون سر بزنم و کامنت بذارم.امیدوارم مثل من فراموشم نکرده باشید.آرزو دارم بخت یارتون باشه. اگه شناختیدم بگید.
موفق باشید. یا علی مدد
سلام
بله شناختمتون
بازم بیاید
خوشحال میشم
لطفا بازم از خودتون برام کامنت بزارید
بای
وای..وبلاگتون خیلی خوشگله....
من که با اجازه لینکتون میکنم...اجازه هست؟؟؟
سلام...
شما که کلی بازدید کننده دارید....
میتونم بپرسم چرا نظراشونو تایید نمیکنید؟؟؟؟ببشخین فوضولی کردم.
سلام
چرا من نظرات رو می بینم اما کاهی بعضی نظرات بیشتر خصوصیه تا عمومی یا طوری نظر داده شده که خواننده ها برداشت های نادرست می کنن
بخاطر همین دلیل دیگه ای نداره
سلام
خوبی؟؟؟
خیلی سنگین شدی
سرتم خیلی شلوغ شده به وبلاگمم که دیگه اصلا سرنمیزنی
اشکال نداره
خوش باشی
خداحافظ
سلام چطوری روبهراهی ببخشید از این که دیر اومدم راستی وبتون خیلی جالب شده و این که من شما لینک کردم
مرسی.قشنگ بود
salam
bale kamelan moshakhase k u be yadami
ta man nayam va nazar vasat nazaram to aslan yadi az man nemikoni
khob bod