کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

رهگذر

 

یکی مهمان ناخوانده،

ز هر درگاه رانده، سخت وامانده

رسیده نیمه شب از راه، تن خسته، غبارآلود

نهاده سر بروی سینهء رنگین کوسن هائی

که من در سالهای پیش

 

همه شب تا سحر می دوختم با تارهای نرم ابریشم

هزاران نقش رویائی بر آنها در خیال خویش

وچون خاموش می افتاد بر هم پلک های داغ و سنگینم

گیاهی سبز می روئید در مرداب رویاهای شیرینم

ز دشت آسمان گوئی غبار نور برمی خاست

گل خورشید می آویخت بر گیسوی مشکینم

نسیم گرم دستی ، حلقه ای  را نرم می لغزاند

در انگشت سیمینم

 

 

لبی سوزنده لبهای مرا با شوق می بوسید

و مردی مینهاد آرام، با من سر بروی سینهء خاموش

کوسن های رنگینم

 

کنون مهمان ناخوانده

ز هر درگاه رانده، سخت وامانده

بر آنها می فشارد دیدگان گرم خوابش را

آه، من باید بخود هموار سازم تلخی زهر عتابش را

و مست از جامهای باده می خواند: که آیا هیچ

باز در میخانه لبهای شیرینت شرابی هست

 

یا برای رهروی خسته

در دل این کلبهء خاموش عطرآگین زیبا

جای خوابی هست؟!

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
طلا یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:11 http://par-parwaz.blogfa.com

سلام وب خیلی زیبایی داری مطالبش شعرهایش عکس هاییش همه و همه به دل می نشیند واقعا زحمت کشیدی موفق باشی

حباب چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:48

سلام دوست عزیز اگه مایلید بیا تا تبادل لینک کنیم

sara چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:50

قشنگ بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد