کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

ظلمت

 

چه گریزیت ز من؟

چه شتابیت به راه؟

به چه خواهی بردن

در شبی این همه تاریک پناه؟

 

 

مرمرین پلهء آن غرفه عاج

ای دریغا که ز ما بس دور است

لحظه ها را دریاب

چشم فردا کورست

 

 

نه چراغیست در آن پایان

هر چه از دور نمایانست

شاید آن نقطهء نورانی

چشم گرگان بیابانست

 

 

می فرومانده به جام

سر به سجاده نهادن تا کی

او درینجاست نهان

می درخشد در می

 

 

گر به هم آویزیم

ما دو سرگشته تنها، چون موج

به پناهی که تو می جوئی، خواهیم رسید

اندر آن لحظه جادوئی موج

نظرات 1 + ارسال نظر
ایلیا چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:19 http://ghalbezakhmi.blogsky.com

گاهی هیچ جا .. بهتر از پیله ی تنهایی نیست

پناهم بده .. ای تنهاییِ من

که من .. خسته از حسی هستم

که می رساند مرا به اشک

در تو .. دیگر هیچکس نیست

تا مرا بگریاند

عاشق پیله ات هستم

ای تنهاییِ من

مرا بگیر در آغوشِ گرمِ خود

مگذار .. جز تو

به هیچ آغوشی پناه ببرم

جز تو دیگر

هیچ آغوشی را جستجو نمی کند دلم

بگذار .. تا .. با تار و پودِ تو

پروانگی کنم

تنهاترین تنهایِ من

تنهاییِ من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد