کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

صبر سنگ


 

 روز اول پیش خود گفتم

دیگرش هرگز نخواهم دید

روز دوم باز می گفتم

لیک با اندوه و با تردید

  

روز سوم هم گذشت اما

بر سر پیمان خود بودم

ظلمت زندان مرا می کشت

باز زندانبان خود بودم

  

آن من دیوانه عاصی

در درونم های هو می کرد

مشت بر دیوارها می کوفت

روزنی را جستجو می کرد

 

 در درونم راه می پیمود

همچو روحی در شبستانی

بر درونم سایه می افکند

همچو ابری بر بیابانی

 

 می شنیدم نیمه شب در خواب

های های گریه هایش را

در صدایم گوش می کردم

درد سیال صدایش را

  

شرمگین می خواندمش بر خویش

از چه رو بیهوده گریانی

در میان گریه می نالید

دوستش دارم، نمی دانی

  

بانگ او آن بانگ لرزان بود

کز جهانی دور بر می خاست

لیک در من تا که می پیچید

مرده ئی از گور بر می خاست

 

 مرده ئی کز پیکرش می ریخت

عطر شور انگیز شب بوها

قلب من در سینه می لرزید

مثل قلب بچه آهوها

 

 در سیاهی پیش می آمد

جسمش از ذرات ظلمت بود

چون به من نزدیکتر می شد

ورطه تاریک لذت بود

 

 می نشستم خسته در بستر

خیره در چشمان رؤیاها

زورق اندیشه ام، آرام

می گذشت از مرز دنیاها

 

 باز تصویری غبار آلود

زآن شب کوچک، شب میعاد

زآن اتاق ساکت سرشار

از سعادت های بی بنیاد

 

 در سیاهی دست های من

می شکفت از حس دستانش

شکل سرگردانی من بود

بوی غم می داد چشمانش

  

ریشه هامان در سیاهی ها

قلب هامان، میوه های نور

یکدگر را سیر می کردیم

با بهار باغ های دور

  

می نشستم خسته در بستر

خیره در چشمان رؤیاها

زورق اندیشه ام، آرام

می گذشت از مرز دنیاها

  

روزها رفتند و من دیگر

خود نمی دانم کدامینم

آن من سر سخت مغرورم

یا من مغلوب دیرینم

 

 بگذرم گر از سر پیمان

می کشد این غم دگر بارم

می نشینم، شاید او آید

عاقبت روزی به دیدارم

نظرات 2 + ارسال نظر
sara پنج‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:53

چه دیر میفهمیم زندگی انروزهایی بود که زود سپری شدنشان را ارزو میکردیم...مرسی قشنگ بود.موفق باشی

ایلیا شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 14:37 http://ghalbezakhmi.blogsky.com

سُر می خورد
به زمین
نگاهت ،از صورتم
قبل از آنکه
قلاب دلم
محکم شود به بام چشمهایت .

سُر می خورم
به زمین
از چشمهایی که
تمام سنگ فرش ها را
از بر اند!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد