کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

کلبه عشاق

آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.

ناشناس



بر پرده های درهم امیال سرکشم

نقش عجیب چهره یک ناشناس بود

نقشی ز چهره ئی که چو می جستمش بشوق

پیوسته می رمید و بمن رخ نمی نمود

 

یکشب نگاه خسته مردی بروی من

لغزید و سست گشت و همانجا خموش ماند

تا خواستم که بگسلم این رشته نگاه

قلبم تپید و باز مرا سوی او کشاند

 

نومید و خسته بودم از آن جستجوی خویش

با ناز خنده کردم و گفتم بیا، بیا

راهی دراز بود و شب عشرتی به پیش

نالید عقل و گفت کجا می روی کجا

 

راهی دراز بود و دریغا میان راه

آن مرد ناله کرد که پایان ره کجاست

چون دیدگان خسته من خیره شد بر او

دیدم که می شتابد و زنجیریش به پاست

 

زنجیریش بپاست، چرا ای خدای من

دستی بکشتزار دلم تخم درد ریخت

اشگی دوید و زمزمه کردم میان اشگ

«زنجیرش بپاست که نتوانمش گسیخت»

 

شب بود و آن نگاه پر از درد می زدود

از دیدگان خسته من نقش خواب را

لب بر لبش نهادم و نالیدم از غرور

«کای مرد ناشناس بنوش این شراب را»

 

آری بنوش و هیچ مگو کاندر این میان

در دل ز شور عشق تو سوزنده آذریست

ره بسته در قفای من اما دریغ و درد

پای تو نیز بسته زنجیر دیگریست

 

 لغزید گرد پیکر من بازوان او

آشفته شد بشانه او گیسوان من

شب تیره بود و در طلب بوسه می نشست

هر لحظه کام تشنه او بر لبان من

 

 ناگه نگاه کردم و دیدم به پرده ها

آن نقش ناشناس دگر ناشناس نیست

افشردمش بسینه و گفتم بخود که وای

دانستم ای خدای من آن ناشناس کیست

یک آشنا که بسته زنجیر دیگریست


نظرات 5 + ارسال نظر
زهرا دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:17

سلام . مثل همیشه زیبا بود
با آرزوی موفقیت

زهرا دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:18

حالا میفهمم چرا از این شعرا می نویسی.
راستی کجای وبلاگ اون یارو آدرس بود؟؟؟؟؟

زهرا دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 13:07

داداش به جای اینکه کامنتمو تایید کنی بهتر نیست جوابمو بدی؟؟؟

سلام
متوجه سوالت نشدم؟
میشه یه بار دیگه بپرسی

زهرا دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 15:06

هیچی،یه آدرسی ازت خواستم گفتی برم تو وبلاگ رفیقت. زیاد مهم نیست داداش

sara پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:07

فقط بخاطر مردم تغییر نکن،

این جماعت هر روز تورا جور دیگری می خواهند ...


خیلی قشنگ بود.دستت طلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد