چه حالیه که من دارم ، به حال من تو میخندی
منم اون کولی تنها ، که هر شب خون میبارم
شده تو خلوت تارم ، زبونم سیمه گیتارم
دله پر خون شده بیمار ، شبیه هر دفعه هر بار
شده زخمی تنه تب دار ، از این دلتنگی و دیوار
بازم دیوار و دلتنگی ، شدم بیمار صد رنگی
بازم نالیدم از پشته ، حصار کهنه ی سنگی
چه حالیه که من دارم ، به حال من تو میخندی
بازم دیوار و دلتنگی ، شدم بیمار صد رنگی
چه حالی داره این خونه ، دوباره سرد و بی جونه
چرا باور نداری که ، نباشی خونه زندونه
از این حاله من خرابه من ، کسی چیزی نمیدونه
همه میخندن و میگن ، شبیهی به یه دیوونه
بازم دیوار و دلتنگی ، شدم بیمار صد رنگی
بازم نالیدم از پشته ، حصار کهنه ی سنگی
چه حالیه که من دارم ، به حال من تو میخندی
بازم دیوار و دلتنگی ، شدم بیمار صد رنگی
بازم نالیدم از پشته ، حصار کهنه ی سنگی
از طرف ایلیا
شنبه 16 مهرماه سال 1390 ساعت 15:31