آدما رسمشونه پایبند دلدار نمیشن،خوب گرفتار میکنن،آدما رسمشونه شاخه به شاخه میپرن،دل رو بیمار میکنن اما پرستار نمیشن.
درباره من
مسافرم از دیار نور و افتاب اومدم توی سرزمین تاریکی و شب مسافرم مسیرم روبه نور و خداست کولبارم خالی نه پر از خاطرهاست دو سه خطی شعر دارم برای تنهایی ادمها دیروز بود که رسیدم امروز هستم و فردا حتما خواهم رفت پرنده رفتنیست پرواز را بخاطر بسپار
ادامه...
نگرانت نیستم...
شادی های دنیاکنارت هستند
مزاحمت نمی شوم.....
من ودلتنگی هایم زیادی هستیم....
جایی برای ما نیست.
می روم گوشه ای...
کنار دلهره...
ازدور به تماشا می نشینم
مزاحمت نمی شوم....
تو فقط بخند....