گاهی حس میکنم روی دست روزگار مانده ام
خسته اش کرده ام ...
خودش هم نمی دانـــــــــد با من چــــــه کند ...
وقتی تمام راه را آمدم
وقتی تا تو هیچ نمانده بود
چقدر دیر یادش آمد خدا
که ما قسمت هم نبودیم!!!
برو دیگر همه جایی ... دیدنی بود دلم ؟
دست بردار برووو جا نمانی یک هو
فیلم ما اکران شد برو با
یارجدید
قصه عشق بساز...
رویایی می خواهم که مال من باشد اما دیگر حتی رویاها هم رنگ کابوس به خود گرفته اند
به کدامین بهانه دلخوش کنم این روح بی تابم را وقتی تو نباشی وقتی که چشمانم تا ابد
تو را دیگر نخواهد دید چگونه بخندم چگونه شاد باشم خدایا
باز دلگیرم
مرا ببر ببر به هر انجا که تو میخواهی
این تن سرد بی روحم مال تو برای تو بردار و ببر این افتخارت بود این اقتدارت بود که مرا درس عبرت کنی
برای غیر ؟ کارت خوب بود افرین این هم لوح تقدیرت راستی گفتم تقدیر ! تو که نویسنده خوبی بودی
پس چرا تقدیر ما اینگونه شد هر چه ما میخاستیم وارونه شد ؟ ای خدا ریخته شد جوهرت را گویم روی
پیشانی من ؟کار از پاک کن گذشت باید از من هم گذشت بی جهت نیست که دور افتاده ام ..
گریه ام گاه به خنده ، گاه به اشک ، گاه به ناله های رشک ، گاه به آواز شقایق بند است
خنده ام را با همه ی هق هق ناله های شب سر می کشم
آوازم را جز برای بودن و بودنم را جز برای سرودن در طلب حرف رها نمی کنم
حرفهایم بند است
پاهایم مثل یک عقربه ی ساعت کوکی بند است
ناله هایم حرف مبهم لبهای شماست
آوازم نور و سخنم نرم تر از شاخه گلیست که برای بودن در طلب خار است
من برای گفتن ، هدفی می خواهم
من از پنجره ی باز بزرگ بندر ، سایه ای می خواهم
من اگر با همه ی تنهایی در طلب ساعتم
فکر ِ فَندِ پایِ ساعت کوکی ِخانه ی دوستم که در آن حرف به اسیری می رود
از همه مینالم ، تا که آوازم
جز به گوش مردی یا به گوش شهری
که در آن پنجره ها جای همه مینالند ، نرسد
از تمام دنیا ، لحظه ای می خواهم
از تمام رویا ، من دلی می خواهم
که به آن آوازها ،
که به آن فریادها ،
تهمت زشت بلندی نزند ...
درسته پول خوشبختی نمیاره..
ولی
گریه کردن تو یه مرسدس بنز خیلی آسونتر از گریه کردن
روی یک دوچرخه ست..